• چهارمحال و بختياري در عصر زنديه (۱۲۰۹- ۱۱۶۳هـ .ق)
  • مؤلف: قاسم فتاحي
  • ناشر: سدرة‌المنتهي، شهركرد، چاپ اول، 1387 ، 232ص، 3000 تومان.

 مقدمه: با سقوط سلسله مقتدر و طولاني مدت صفويه در سال 1135 هجري قمري تا روي كار آمدن حكومت قاجاريه با تاجگذاري رسمي آقامحمد خان قاجار در تهران- به عنوان پايتخت اين حكومت نو ظهور - در سال 1210 هجري قمري، مردم ايران دوران سخت و پر آشوب و فترت و نااستواري را گذرانده بودند؛ دوراني هفتاد و پنج ساله‌اي  كه شكل‌گيري آن با شورش افغان‌ها و حكومت هفت ساله آنان – از سال 1135 تا 1142 هـ .ق – آغاز شده بود كه در پي آن شرايط سخت و دشواري را براي مردم ايران پديد آورند، اين امر از يك سو و از سوي ديگر كشمكش و جنگ و درگيري بين ايلات مختلفِ ايران  كه در آن زمان قسمت اعظم جمعيت ايران را تشكيل مي‌دادند و نقش مهمي در به قدرت رسيدن حكومت‌ها و تأمين نيروي نظامي آنان داشته‌اند  و سران این ایلات براي كسب قدرت، نا امني فراواني را در كشور ايجاد كرده بود، اين امر با وجود تهاجم قدرت‌هاي بيگانه مزيد بر علت شده بود. در اين دوران پر فترت به ترتيب دو حكومت كوتاه مدت افشاريه و زنديه روي كار آمدند و به جز آرامش نسبي دورانِ محدودِ سر سلسله‌ی اين حكومت‌ها، يعني نادرشاه افشار و كريم‌خان زند، مردم كمتر روي آرامش، آسايش و امنيت به چشم خود ديده‌اند. در اين دوران توصيف شده،  منطقه‌ي چهارمحال و بختياري نيز - بنا بر دلايلي كه ذكر آن خواهد آمد- همانند سایر نقاط کشور، مورد توجه و كشمكش قدرت طلبان قرار گرفت و متأثر از اين جريان تاريخي و اجتماعي بوده و تأثیراتی نیز بر روند تحولات این دوران یاد شده داشته است.  اين منطقه به دلايل «شرايط جغرافيايي و طبيعي خاص، برخورداري از منابع بالقوه اقتصادي، نيروي انساني پر تحرك، شكل‌گيري ايلات و طوايف بختياري و قدرت‌گيري سران و نيز هم‌جواري با شهر بزرگ اصفهان و قرار گرفتن در مسير راه‌هاي ارتباطي اصفهان – شيراز بيش از پيش اهميت يافت و در جريانات سياسي قرن دوازدهم و به ويژه در تحولات پس از مرگ نادرشاه افشار نقش مهمي ايفا نمود. زماني كه جانشينان نادر موفق نشدند تا حكومت پا برجايي در ايران تشكيل دهند فرصتي مناسب براي سران قبايل و ايلات فراهم شد تا براي كسب قدرت با يكديگر به جنگ و ستيز بپردازند و در اين ميان سركردگان و خوانين بختياري در منازعه براي دست‌يابي به قدرت در ايران نقش مهم و فعالي داشته و بخشي از تاريخ اين منطقه در آن زمان را رقم زدند»[1] كه در اينجا با عنوان نقش «چهارمحال بختياري در عصر زنديه» مورد بررسي قرار خواهد گرفت.

 معرفي كتاب: كتاب «چهارمحال بختياري در عصر زنديه» از جمله كتاب‌هاي تاريخي جديد و ارزشمندی است كه با تلاش و کوشش چندین ساله محقق ارجمند، قاسم فتاحي تأليف شده و انتشارات سدرة‌المنتهي شهركرد آن را اخيراً به چاپ رسانده است.  اين كتاب پس از كتاب «چهارمحال و بختياري  در عهد افشاريه »  دومين اثر قاسم فتاحي در زمينه شناخت نقش منطقه چهارمحال و بختياري در تحولات تاريخ ايران پس از سقوط حكومت صفوي است، كه در آن نويسنده سعي كرده است اوضاع سياسي، اقتصادي و فرهنگي منطقه چهارمحال و بختياري را در فاصله زماني سقوط افشاريه( 1163هـ .ق) تا افول حكومت زنديه (1209هـ .ق) مورد بررسي قرار دهد. اين كتاب داراي ۲۳۲ صفحه و شامل دوازده فصل، همراه با ذکر منآبع و مآخذ و فهرست اعلام است. فتاحي در پايان هر فصل، نكات مفيد و ارزشمندي را براي آگاهي بيشترخواننده از ساير منابع مرتبط با موضوع و توضيح مطالب كتاب، به صورت يادداشت آورده است كه بر ارزش كار او مي‌افزايد. از ویژگی‌های مثبت و نقاط قوت اين كتاب است که نویسنده برای نوشتن این کتاب از منابع معتبر و ارزشمند تاریخی مربوط به دوره زندیه استفاده شایانی نموده است و در حین استفاده از مطالب این منابع از آثار تحقیقی دیگر نیز بهره گرفته و با دیدی علمی و تطبیقی به توصیف و تحلیل وقایع مربوط به چهارمحال و بختیاری پرداخته است. از آنجایی که تاکنون       درباره شناخت وقايع تاريخي، اجتماعي و فرهنگي چهارمحال و بختياري در عصر زنديه منبعی علمی و موثق و جامع تألیف نشده است، این کتاب ارزشمند علاوه بر جبران این امر، به روشن شدن زوایای تاریکی از تاریخ مردم این دیار از کشورمان اشاره دارد و بنابراین  از منابع معتبر و مفيد در این زمینه محسوب مي‌شود.

عناوین و مطالب کتاب: فصل اول با عنوان جنگ قبايل بر سر قدرت، فصلی است که نویسنده در آن به تحولات تاريخي ايران پس از فروپاشي حكومت افشاريه را مورد بررسی قرار داده است؛ دوراني كه در آن رقابت‌هاي طايفه‌اي و ايلات مختلف ايران نقشي بارز و تعيين كننده در اين تحولات و شكل‌گيري قدرت جدید در تاریخ ایران داشته است. در اين فصل -  که به عنوان پيش‌درآمدی بر فصل‌هاي بعدي و اصلی کتاب است- اوضاع داخلي كشور و وضعيت ايلات و طوايف ايران پس از مرگ نادرشاه در سال 1160هجري قمري و رقابت جانشينان نادر و تلاش براي كسب قدرت و در دست‌گرفتن حاكميت كشور و ناتواني و ناكامي‌ آنها در اين زمينه و بازگشت قبايل كوچنده به خراسان در دوران نادرشاه به موطن خود و هرج و مرج و آشوبي كه در آن زمان همه جا فرا گير شده بود و زمينه را براي قدرت‌يابي سران طوايف مدعی قدرت فراهم آورده بود، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. فتاحی درباره این دوران چنین نوشته است که   « در این زمان هیچ حکومت مرکزی نیرومندی در کشور وجود نداشت، «احمدخان ابدالی» نواحی افغانستان را در تصرف خود داشت. «شاهرخ افشار» در خراسان حکومت می‌کرد، «آزادخانِ افغان» در نواحی شمال غرب ایران صاحب قدرت بود، «مهرعلی‌خان تکلو» حکومت همدان را در اختیار داشت. ولایت فارس پس از مرگ نادر ابتدا در دست «فتح‌علی‌خان افشار» و از سال 1163 هـ .ق/ 1749م. به دست «صالح‌خان بیات» افتاده بود. در مازندران و استرآباد «محمدحسن خان قاجار» مدعی سلطنت بود، «ابوالفتح خان بختیاری» در اصفهان حکومت می‌کرد، «علی‌مردان‌خان بختیاری» نواحی چهارمحال و بختیاری را به تصرف خود در آورده بود و سرانجام «کریم‌خان زند» نیز در نواحی ملایر در تکاپوی کسب قدرت بود»[2] . در بین این مدعیان قدرت - پس از ناتوانی جانشینان نادر برای حفظ حکومت افشاریه - طایفه زند با سرکردگی کریم‌خان زند بود که توانست رقبا را از صحنه‌ی قدرت خارج کند و آنها را مطیع سازد و حکومت زندیه در تاریخ ایران تشکیل دهد که در قسمت پایانی فصل اول شرحی در این درباره و شناخت کلی از طایفه‌ی زند و چگونگی قدرت‌یابی کریم‌خان زند در مواجه با رقیبانش، ذکر شده است.

فصل دوم: رقابت خوانین بختیاری و زند برای تسلط بر اصفهان. در این فصل شرح چگونگی رقابت بین بختیاری‌ها به رهبری «علی‌مردان‌خان بختیاری» و «ابوالفتح‌خان بختیاری» و طایفه زند به رهبری «کریم‌خان زند» برای رسیدن به قدرت و جنگ‌ها و رقابت شدید آنان برای تسلط بر اصفهان - که در واقع در اختیار داشتن حاکمیت آن شهر، بسیار حائز اهمیت و تعیین کننده برای تقویت قدرت جدید بود - پرداخته شده است. مطالب مندرج در این فصل با این عناوین است: جنگ كَمَره ميان علي‌مردان‌خان و كريم‌خان؛ جنگ«مورچه خورت» و شكست علي‌مردان‌خان از ابوالفتح‌خان؛ اتحاد علی‌مردان‌خان و کریم‌خان و شکست ابوالفتح‌خان؛ سقوط اصفهان و غارت آن توسط سپاه مهاجم. نویسنده درباره سقوط اصفهان و غارت آن بدون آن که قصد دفاع از اقدامات علی‌مردان‌خان بختیاری و قوای مهاجم در اصفهان و یا تبرئه آنان داشته باشد، با دیدی علمی و تحقیقی و نقادانه و با مقایسه منابع دست اول و معتبر، توضیحات قابل توجهی را در این باره ذکر کرده است که بر گویاتر شدن وضعیت اصفهان در زمان تهاجمِ مدعیانِ قدرت به این شهر، کمک شایانی می‌کند و بر اهمیت کار او می افزاید. او در این‌باره چنین آورده است: « ...مسأله قابل ذکر دیگر این است که در دو منبع اصلی و قابل اعتماد در تاریخ دوره زندیه (گیتی‌گشا و مُجمل‌التواریخ) هیچ اشاره‌ای به غارت اصفهان توسط بختیاری‌ها نشده، مؤلف تاریخ گیتی‌گشا به طور کلی در این مورد سکوت کرده و هیچ گزارشی در مورد غارت اصفهان توسط بختیاری‌ها و دیگر طوایف ضبط نکرده است... بر اساس نوشته گلستانه، نهب و غارت اصفهان توسط کلیه افراد سپاه مهاجم صورت گرفت و نه فقط بختیاری‌ها و یا سپاهیان علی‌مردان خان. اگر چه بر اساس گزارش منابع ایرانی و اروپایی تردیدی نیست که تجاوزات و غارتگری‌هایی توسط فاتحین در اصفهان صورت گرفته است»[3].

فصل سوم: اتحاد سه‌گانه خوانین بختیاری و زند و تشکیل حکومت جدید در ایران.

 در این فصل نویسنده درباره‌ی چگونگی شکل‌گیری اتحاد سه جانبه علی‌مردان‌خان بختیاری و ابوالفتح‌خان بختیاری و کریم‌خان زند برای رسیدن به یک توافق کلی برای تشکیل حکومتی جدید در ایران و یافتن راهی برای کسب مشروعیت حکومت خویش و نوع مناصبی که آنها باید عهده‌دار آن شوند، مطالب جالب توجهی را آورده است. در ادامه به شرح ناپایداری این اتحاد سه‌گانه با پیمان شکنی علی‌مردان‌خان بختیاری و دستگیری و قتل ابوالفتح‌خان و لشکر کشی او به فارس پرداخته است.

فصل چهارم: واکنش کریم‌خان زند در برابر پیمان‌شکنی علی‌مردان‌خان.

این فصل - که در واقع ادامه مطالب فصل پیشین است- به اقدامات و واکنش‌ کریم‌خان زند در برابر پیمان‌شکنی علی‌مردان‌خان بختیاری و نبرد با خان بختیاری اختصاص دارد. در این زمان کریم‌خان زند بر اساس موافقت‌نامه‌ی «اتحاد سه‌گانه» به عنوان مسؤل امور لشکری مأمور فتح نواحی همدان، قزوین و کرمانشاهان بود، در کردستان از این پیمان‌شکنی آگاه شد و پس مطیع کردن سران طوایف مختلف آن نواحی، به قصد سرکوبی علی‌مردان‌خان به طرف اصفهان حرکت کرد و در بهار سال 1165 هـ .ق با لشکری بسیار بزرگ از طریق خاک «چهارمحال» به سمت کوه‌های «زردکوه» محل استقرار سپاهیان بختیاری حرکت کرد و در جنگ سختی که در گرفت منجر به شکست علی مردان‌خان بختیاری شده بود و کریم خان با این پیروزی برای کسب قدرت نهایی تلاش می‌کرد تا حکومت جدیدی را با نام زندیه تشکیل دهد، که شرح چگونگی پیروزی خان زند در این فصل ذکر شده است.

 

 فصل پنجم:کریم‌خان وکیل‌الدوله ایران.

 با اینکه کریم‌خان زند در جنگ چهارمحال پیروز شده بود و به یک معنا فرمانروای واقعی ایران بود، ولی با این اوصاف هنوز مدعیان قدرتمند دیگری در گوشه و کنار کشور وجود داشت که مانع از تحقق نهایی اهداف او برای تشکیل حکومت بدون رقیب می‌شد. شرح چگونگی این رقابت در این فصل و فصل‌های ششم و هفتم تا تحکیم واقعی حکومت زندیه توسط کریم‌خان زند به عنوان «وکیل‌الدوله‌ی ایران» ذکر شده است.

در این فصل نویسنده به شرح تلاش‌های مجدد علی‌مردان‌خان بختیاری برای کسب قدرت در مبارزه با کریم‌خان زند و همچنین ماجراجویی محمدخان زند و شکست وی از علی‌مردان و سر انجام جنگ نهاوند که منجر به شکست علی‌مردان‌خان شد، پرداخته است.

 فصل ششم: واپسین تلاش‌های علی‌مردان‌خان بختیاری برای رسیدن به قدرت.

 این فصل نیز به دنبال مطالب قبلی به شرح چگونگی آخرین‌ تلاش‌های مهم‌ترین رقیب کریم‌خان زند و مدعی قدرت،  یعنی علی‌مردان‌خان بختیاری و شکست نهایی او و همچنین دیگر رقیب کریم‌خان، به نام آزادخان افغان می‌پردازد. عناوین ذکر شده شامل موارد ذیل است: اقدام محمد حسن‌خان قاجار برای کمک به علی مردان‌خان؛ درخواست کمک ساکنان قلعه کرمانشاه از علی مردان‌خان؛ علی مردان‌خان بختیاری و شاه سلطان حسین دوم؛ جنگ کرمانشاه و پایان کار علی مردان خان؛ شکست کریم‌خان از آزاد‌خان افغان و فرار او به چهارمحال و بختیاری؛ قتل علی‌مردان‌خان بختیاری. با قتل علی‌مردان‌خان بختیاری «پرونده زندگیِ دیرپاترین و قدیمی‌ترین رقیب کریم‌خان و شاید قدرتمندترین مدعی سلطنت در ایران پس از مرگ نادر، برای همیشه بسته شد. علی‌مردان‌خان در حالی از رسیدن به قدرت و تشکیل حکومت در ایران باز ماند که از        پرنفوذترین و قدرتمندترین سرداران ایران پس از مرگ نادر بود. زیرا وی علاوه بر آن که از پشتیبانی و حمایت ایل بزرگ و نیرومند بختیاری برخوردار بود، پس از اتحاد با «اسماعیل‌خان فیلی»، حمایت لرهای لرستان و کهگیلویه را نیز به دنبال خود داشت. ضمن آن که به علت ارتباط نزدیک و سوابق آشنایی با شیوخ عرب در خوزستان، در بسیاری از موارد از سوی آنان نیز پشتیبانی و حمایت می‌شد و از سوی دیگر در بسیاری از مواقع بنا به مصالح سیاسی حمایت فرماندهان قلعه مستحکم کرمانشاه را نیز با خود داشت و مهم‌تر آن که بزرگترین و نیرومندترین دشمنان کریم خان یعنی«آزادخان افغان» و «محمدحسن خان قاجار» نشان دادند که حاضر به قبول اتحاد با او هستند... [ولی] با اقدامات و سیاست‌های نادرست پیامدی جز ناکامی وی در رسیدن به قدرت سیاسی در ایران [نداشت و] مرگ وی باعث آسودگی و آسایش خاطر کریم‌خان زند برای برداشتن گام‌های بعدی به منظور غلبه بر رقیبان دیگر و تسلط کامل بر ایران شد...»[4].

فصل هفتم: غلبه کریم‌خان بر رقیبان و تحکیم قدرت در کشور.

در فصل هفتم شرح پیروزی‌های پی در پی کریم‌خان زند بر دیگر رقیبان و مدعیان در نقاط مختلف کشور، برای رسیدن وی به قدرت نهایی و تحکیم قدرت او در کشور اشاره دارد. از جمله این رقیبان فردی به نام «علی‌مردان‌خان کوچک بختیاری[5]» است. بنابر روایت منابع عصر زندیه وی سرداری بسیار شجاع و نامور بوده و سال‌ها در خدمت علی‌مردان‌خان معروف (رقیب کریم) بود و رشادت‌های زیادی از خود نشان داده بود و پس از قتل علی‌مردان‌خان بختیاری مدت کوتاهی در اسارت افراد طایفه زندیه بود و پس از آزادی به خدمت کریم خان زند درآمد و نقش فعالی در  مبارزات خان زند با دیگر رقیبان داشته است. وی سرانجام به علت مشارکت در شورش «شیخ‌علی‌خان زند» مورد خشم کریم‌خان زند قرار گرفت و در روز  اول شوال سال 1176 هـ .ق به دستور خان زند به قتل رسید و به این ترتیب یکی دیگر از رقیبان قدرتمند خان زند از سر راه برداشته شد. او به دنبال برقراری آرامش در حوزه قدرتش و سر کوبی شورش‌های احتمالی ایلات و طوایف کهگیلویه، «میرزا طاهر چهارمحالی»- که فردی باتجربه بود واگذار کرد- را به نیابت حکومت کهگیلویه برای کمک به «هیبت‌اله‌خان» و مشارکت در اداره آن ایالت برگزید.

     نویسنده در ادامه‌ی مطالب این فصل به نقش بختیاری‌ها در یاری رساندن به «زکی‌خان» (برادرِ مادری کریم‌خان و پسر عموی وی) که علیه خان زند شورش کرده بود و عکس‌العمل کریم‌خان در مقابل این شورش و اقدامات نظامی او در چهارمحال و بختیاری برای سرکوب این شورش و مطیع نمودن مردم این منطقه، پرداخته است. در این زمان بود کریم‌خان‌زند برای آسوده بودن از خطراتحاد طوایف بختیاری برای کیان حکومت زندیه، سیاست نادرشاه را با کوچ اجباری بختیاری‌ها به سایر نقاط کشور، در پیش گرفت.«بنابراین دستور داد تا افراد طوایف هفت‌لنگ را در «فسا» و «توابع فارس» و عده‌ای را نیز در «سرحد اصفهان تا خوار و ورامین» اسکان داد... سپس کریم‌خان حدود سه هزار نفر از جوانان بختیاری که در میان آن‌ها سرکردگانی چون «حیدرخان» رئیس طایفه چهارلنگ نیز حضور داشتند را به سپاه خود ملحق نمود»[6]. نمودار شجره نسبی خاندان زند پایان بخش این فصل است.

فصل هشتم: اقامت کریم خان در شیراز و نقش بختیاری‌ها در تحولات این دوران.

در این فصل نویسنده به چگونگی اقدامات کریم خان زند در دوره دوم حکومتش و اقامت چهارده ساله‌ در شهر شیراز تا پایان عمرش؛ چگونگی مقابله وی با شورش «میرمهنا بندر ریگی» و همچنین عملیات نظامی کریم‌خان در مرزهای خارجی و نقش مؤثر و مشارکت بختیاری‌ها  در جنگ بصره و تصرف آن بندر، پرداخته است. در پایان این فصل نیز به شرح عصیان «حیدرخان بختیاری» علیه حکومت زندیه و کریم‌خان زند و سپس مطیع شدن و وفادار ماندن او به حکومت زندیه حتی پس از مرگ کریم‌خان مطالب مفیدی را آورده است.

فصل نهم: چهارمحال و بختیاری در عهد جانشینان کریم‌خان.

شروع مطالب این فصل درباره مرگ کریم‌خان‌زند در سال 1193هـ .ق در سن هشتاد سالگی در شیراز و جنگ قدرت میان افراد خان زند برای رسیدن به حکومت است. از آنجایی که کریم‌خان جانشینی برای خود تعیین نکرده بود کشمکش و رقابت شدیدی در سران طایفه زندیه درگرفت و بیش از هر دوره‌ای آشوب‌طلبی و هرج و مرج کشور را فراگرفته بود. نویسنده در ادامه به نقش و اهمیت چهارمحال و بختیاری از جنبه‌های گوناگون در دوره زندیه پرداخته است که دیدگاهی تحلیلی در این زمینه محسوب می‌شود. همچنین در این فصل به بختیاری‌ها و شیوه حمایت یا مخالفت آنان با جانشینان کریم‌خان پرداخته شده است. او در این باره نوشته است که:              «... بختیاری‌ها چه در زمان حیات کریم‌خان و چه در عهد جانشینان وی نشان دادند که همکاری با زندیه را به مشارکت با دیگر مدعیان قدرت ترجیح می‌دهند[7]» به همین دلیل در جنگ قدرت میان طوایف زند و قاجار، بختیاری‌ها به حمایت از زندیه پرداختند. در پایان این فصل به شرح چگونگی مخالفت بختیاری‌ها با آقامحمدخان و سرکوبی بختیاری‌ها توسط خانِ قاجار با شکل‌گیری حکومت قاجاریه و مطیع شدن در برابر خان مقتدر قاجار، پرداخته است.

فصل دهم: حاکمیت در چهارمحال و بختیاری در دوره زندیه و سیاست‌های کریم‌خان

در این فصل نویسنده به شرح کانون‌های قدرت در مناطق مختلف چهارمحال و بختیاری در عصر زندیه و نقش کریم‌خان زند برای نزدیک شدن به این کانون‌های قدرت و حمایت از برخی از سران آنها پرداخته شده است. خان زند با «...آگاهی از توانایی‌های ایل قدرتمند بختیاری در صدد بر آمد تا برقراری رابطه آشتی‌جویانه و توأم با محبت و مدارا، حمایت بختیاری‌ها را نسبت به خود جلب نماید. آزادی اسرای بختیاری در همدان و مشارکت در اتحاد مثلث که دو ضلع آن را بختیاری‌ها تشکیل می‌دادند، نشان‌دهنده تمایل خان زند به ایجاد رابطه با بختیاری‌ها بوده است. اما مشکل اساسی که در این رابطه وجود داشت، رقابت و درگیری‌های کریم‌خان با علی‌مردان‌خان چهارلنگ بود»[8] . کریم‌خان در سال 1164هـ . ق «ابدال بیگ» پسر علی صالح را به لقب «خانی» مفتخر کرد و متن فرمانی را نیز برای او در این زمینه نگاشته است که در این فصل متن کامل این فرمان و سایر  فرمان‌های کریم خان زند برای دیگر سران چهارمحال و بختیاری ذکر شده است. پس از پی‌نوشت‌های این فصل، نویسنده حکام بختیاری را از سقوط صفویه تا روی کار آمدن قاجارها با ذکر سال حکمرانی آنان آورده است.

فصل یازدهم: اوضاع اجتماعی و اقتصادی چهارمحال و بختیاری در عهد زندیه.

نویسنده در فصل‌های گذشته بیشتر چهارمحال و بختیاری از نظر سیاسی و نقش آن در تحولات تاریخی در دوره زندیه مورد بررسی قرار گرفته است، اما در این فصل به چگونگی اوضاع اجتماعی و اقتصادی مردم این منطقه در عصر زندیه- با وجود کمبود منابع لازم در این زمینه- پرداخته شده است که در واقع وضعیت ناامن کشور در این دوران و کشمکش مدعیان قدرت، کوچ اجباری برخی طوایف و خانواده‌های بختیاری شرایط سختی برای زندگی مردم فراهم آورده بود و از طرفی دیگر گاهی مالیات‌های سنگین، ضربه شدیدی بر اقتصاد مردم در این دوران زده بود.                                                                                 با این وجود، در پی آرامش نسبی چهارده ساله آخر پادشاهی کریم‌خان، صنایع دستی به ویژه بافت فرش‌های نفیس در چهارمحال و بختیاری تا حدودی رونق گذشته‌ی خود را به دست آورد و با توجه به علاقه کریم‌خان زند به فعالیت‌های عمرانی در ناحیه چهارمحال و بختیاری نیز تسط خوانین قدرتمند در قریه «چالشتُر» بناهایی چون قلعه، مسجد، پل، حمام و عمارت‌های اربابی – اعیانی احداث گردد که از جمله آنها می‌توان به منازل «ستوده» و «آزاده» – که ویژگی‌های معماری دوره زندیه در آن به چشم می‌خورد- اشاره نمود[9].

فصل دوازدهم: نگاهی به وضع ادبیات چهارمحال و بختیاری در عصر افشاریه و زندیه

این فصل که قسمت پایانی کتاب است نویسنده در آن ابتدا به چگونگی وضعیت ادبیات ایران در عصر افشاریه و زندیه مطالب مفیدی را آورده، پس از آن به معرفی شعرای چهارمحال و بختیاری با ذکر نمونه‌ای از اشعار آنها در این دو دوره پرداخته است. معروف‌ترین شعرای نامبرده شامل افراد زیر است: آخوند مُلا حسین«کرچگانی» 1089- 1179 هـ . ق؛ مُلا محمد صادق «سالک» 1100 – 1200هـ .ق ؛ ابوالحسن«مُجرم» 1110- 1180هـ .ق ؛ عبدالله «حداد» 1130- 1178هـ .ق ؛ حاج علی «بینوا» 1140 – 1200هـ .ق ؛ آخوند مُلا عبدالصمد «ملالی» 1145- 1220 ؛ حاج محمدقلی( حجی مُلا آقا بابا) «حبیب» ؛ حاج محمد کریم «کریم» (؟) ؛ حاج محمد کاظم «همت» (؟).

 پی نوشت‌ها:



[1] - فتاحی، قاسم، چهارمحال و بختیاری در عصر زندیه، چاپ اول، شهرکرد: سدره‌المنتهی، 1387، صص 10-11.

[2] - همان صص 12-13.

-[3]  همان، صص 28- 29.

[4] - همان، صص 90- 92.

[5] - وی « علی‌مردان خان از طایفه چهارلنگ و از تیره «کنورسی» (کیانرسی) و فرزند «زمان‌خان» و خواهرزاده علی‌مردان خان معروف بود که کلمه «کوچک» را از نظر تشخیص وی و به دلیل همنامی به دایی‌اش به نام او اضافه کرده‌اند».(همان منبع، ص 103).

[5] - همان، صص 116- 117.

[6] - همان، ص 143.

[7] - همان، ص 159.

[8] - همان، صص 183-184.